روزی شخصی نزد پزشک رفت و گفت:《 آقای دکتر به دادم برس که دیگر طاقت ندارم شکمم به شدت درد میکند.》 پزشک پرسید امروز چه غذایی خوردهای بیمار گفت:《 نان سوخته خوردم.》 پزشک، به دستیارش گفت:《 قطره چشم را بیاور تا در چشمش.》 بریزم بیمار گفت:《 من شکم درد دارم قطره چشم به چه دردم》 میخورد پزشک گفت:《 قطره چشم برای تو واجب است وگرنه اگر چشمت درست میدید نان سوخته نمیخوردی.》
این رو خودم نوشتم
تاج و امتیاز یادت نره 👑👑